
سيد عامري، رئیس قبیلهی عامریان، هرچند پول و ثروت زیادی داشت و در میان مردم عرب، شخصی سرشناس بود، اما خداوند هیچ فرزندی به او نداده بود و همین امر باعث دل آزردگی و رنجش خاطرش میشد. سید عامری برای این که به این آرزویش برسد به دیگران از ثروت خود میبخشید و از فقیران و نیازمندان دلجویی میکرد تا شاید به این وسیله خداوند نظر لطفی به او کند و آرزویش را برآورده نماید.
مدتها گذشت تا این که خواستهاش اجابت شد و خداوند به او پسری بخشید. هنگامی که سید عامری، صورت زیبای پسر را دید، بسیار خوشحال شد و هدایای زیادی به دیگران بخشید و به این طریق آنها را در شادی خود سهیم کرد. بعد از آن به خاطر علاقهی زیادی که به پسرش داشت، دستور داد تا او را به دایه بسپارند تا آن دایه از روی مهر و محبت به او شیر بدهد. بعد ازگذشت دو هفته نام کودک را قیس نهادند:
از مه چو دو هفته بود رفته
شد ماه دو هفته بر دو هفته
شرط هنرش تمام کردند
قیس هنریش نام کردند
روزها و ماهها گذشت و قیس در آغوش پدر و مادر، بزرگ و بزرگتر میشد. سید عامری آنقدر به پسر علاقه داشت که حتی حاضر نمیشد بر ای یک لحظه از دیدن او چشم بپوشد. قیس نیز هر روز زیباتر از روز قبل میشد و دیگران از زیبایی خدادادی او، انگشت تعجب به دهن میگرفتند و با دیدن قیس خدا را به بزرگی یاد میکردند.
بعد از گذشت چند سال پدر قیس تصمیم گرفت که او را به مکتب بفرستد تا به این وسیله خواندن و نوشتن بیاموزد. در مکتب خانه بچههای زیادی در کنار هم مینشستند و با هم درس میخواندند. قیس نیز از جمله کسانی بود که در آن مکتب خانه مشغول خواندن و نوشتن شده بود. در میان آن بچهها، دختری زیبارو و خردمند توجه قیس را به خود جلب کرده بود. نام آن دختر «لیلی» بود.
از عشق سوزناکش نوشته بود. از اینکه با دیدن مریم دنیا رنگ دیگری گرفته بود. ثانیه شماری می کردند که مدرسه تعطیل شود و آنها بتوانند بار دیگر یکدیگر را ببینند. مریم وقتی با او حرف می زد آرامش خاصی پیدا می کرد. هیچ کس تا کنون به این حد او را درک نکرده بود. شاید برای اولین بار بود که کسی با تمام وجود حرفهایش را می فهمید. رابطه آنها مثال زدنی بود. کم کم دوستان او متوجه این عشق دو طرفه شدند. اوایل سعید فقط او را در مسیر مدرسه می دید، اما رفته رفته دیدن در مسیر برای آن دو کفایت نمی کرد. تصمیم گرفتند قرار های دیگری داشته باشند. مریم به بهانه کلاس های فوق برنامه او را در پارک محله ملاقات می کرد. در تمام این مدت نگران بودند کسی آنها را آنجا ببیند.
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380
:: برچسبها:
لطفاً عاشق شوید ,
:: بازدید از این مطلب : 164
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0